دیوار کعبه شکاف بر می دارد،زنی هراسان به درون کعبه می رود،هیچ کس را یارای ورود نیست حتی کلیدداری که می خواهد از این راز سر به مهر برای دیگرانی که پشت کعبه چشم دوخته اند،خبری بیاورد.چند روز می گذرد،بار دیگر عظمت الهی نمودار می گردد، خورشید عالمتاب در دامان مادری پاک از افق کعبه طلوع می کند،این واقعه برای اولین و آخرین بار در عالم هستی به وقوع می پیوندد.
میلاد مولود کعبه بر تمامی آزادیخواهان جهان مبارک باد.
در آینه دوباره نمایان شد
با ابر گیسوانش در باد
باز آن سرود سرخ اناالحق
ورد زبان اوست
تو در نماز عشق چه خواندی؟
که سالهاست
بالای دار رفتی واین شحنه های پیر
از مرده ات هنوز
پرهیز می کنند
نام تو را به رمز
رندان سینه چاک نشابور
در لحظه های مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار می کنند
وقتی تو
روی چوبه ی دارت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه های مامور
مامورهای معذور
همسان وهمسکوت ماندیم
خاکستر تو را
باد سحرگهان
هر جا که برد
مردی زخاک رویید
در کوچه باغ های نشابور
مستان نیم شب به ترنم
آوازهای سرخ تو را باز
ترجیع وار زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبان هاست.
استاد شفیعی کدکنی